معمولا در مقایسه رویکردهای نظری در علوم اجتماعی شاهد جدایی بینش تا عمل هستیم و این عدم فهم دقیق بین دو طیف نظریه پرداز با مجریان، همیشه وجود داشته است و البته در کشورهای توسعه یافته ، کاستن از بینش تا عمل رویکردی سلامت نگرانه تلقی می شود. در کشور های کمتر توسعه یافته که نظام اداری آنها فاقد انسجام مطلوب است، حلقه های واسط برای تبیین نظریات و بکارگیری آن در بخشهای صفی به طور شایسته ای عمل می کنند. بخشهای صفی به مثابه خط مقدم رویاروی در درون پدیده ها از ناب ترین و کاربردی ترین اطلاعات که در بطن پدیده رخ می دهد بهره می گیرد.
به همین علت ارزشمندی اطلاعات در واحدهای اجرایی _ اورژانسی اعم از فوریتهای پلیسی ، پزشکی، امدادی ، فوریتهای اجتماعی ۱۲۳ و خط ملی اعتیاد بسیار زیاد است و می بایست در ایران نیز از حداقل بلاواسطگی در این رویکرد مستقیم استفاده نماییم.
عدم نشر اطلاعات پیشگیرانه و ایجاد واسطه ، مدت از دست رفته ای است که بین واقعه پدیدار شده تا دریافت و اعلام شدن آن است. یکی از شواهد این مدعی افراد فعال در واحدهای اجرایی هستند که معمولا در سالهای ابتدایی اشتغال به کار با علاقه و شور بیشتری به ارائه خدمت می پردازند اما در سالهای بعد از تجربیات اولیه ، دچار افسوس واسطه زدگی پدیده ها می شوند.
اغلب این افراد در این اندیشه هستند که چرا رویکرد منسجمی بین حوزه نظری با واقعیت رخ داده در پدیده ها وجود ندارد و چرا متولیان ستادی با ایجاد واسطه دچار غفلت از پیشگیری هستند.
ضعف در انتقال اطلاعات و نابالغی موجود در مشاهده ژرفای پدیده های رخ داده در جامعه منجر به ناپایداری در رسیدن به هدف گذاری ها می گردد و نقش مددکاران اجتماعی و سایر فعالان در عرصه علوم اجتماعی موثر و شایسته توجه بیشتر است.
این مهم در کشورهای توسعه یافته کاملا فهم گشته و به همین دلیل بودجه تحقیقات و شناخت دقیق فضای موجود در لایه های مختلف اجتماعی و به تبع آن پیشگیری سطح یک را به خوبی باور داشته و به اجرا در می آورند.
اما در کشورهای کمتر توسعه یافته نظیر ایران ، افسوس فعالان مستقیم در بین افراد ، گروهها و جوامع دچار آسیب، بدان سبب است که امکان بهره مندی از امکانات و منابع و به عبارت بهتر امکانات قدرت در بین نیروهای ستادی بیشتر است که بدلیل وجود چرخه تنگاتنگ در دو سو ، سنت زدگی اداری همچنان روند غفلت از پیشگیری را مداومت می بخشد.
به همین دلیل در واحدهای اجرایی ، نارضایتی شاغلین در بخش چهره به چهره و در واحدهای ستادی ، عدم درک متقابل نسبت به فراوانی مددجویان و کمبودهای واقعی و فقدانهای حمایتی است که منجر می گردد تعهدات در بسیاری از سطوح محقق نشود.
تشکیل کارگروههای درون سازمانی اعم از بین واحدی ، درون مدیریتی ، معاونتی، تا بین سازمانی و وزارتخانه ای و بین قوا و فعال سازی عملی شوراهای مربوطه نیازمند رویکردی سمن محور است تا حدودی نقش همکاری برای حفظ یکپارچگی اجتماعی را بیشتر کرده و استراتژی هویت بخشی به سیستم را جبران نمود.
برای ایجاد بینش های جدید و حمایت از حلقه مدیریتی که اداره صاحبان تصمیم را به سوی اجرای تصمیم مدبرانه رهنمون سازد می بایست دغدغه ای راستین ایجاد شود و باید بخشی از این تحلیل واقع بینانه را در نقش سمن ها و داوطلبین مربوطه جستجو کرد.
با اتکاء به این رویکرد می توان انعطاف برای پذیرش بیشتر سمن ها توسط تصمیم سازان به عنوان عوامل شتاب بخش در نفوذ مردم سالاری و کاهش تصدی گری های توان فرسای دولتی _ حکومتی را یک ضرورت تلقی کرد.
در آن شرایط بهره ور است که رصد هوشمند پاره نظام های جامعه توسط متولیان ذیربط ساده تر ، جامع تر و با گستره نفوذ بیشتری خواهد بود.
سید احمد رحیمی
رییس هیات مدیره کانون سراسری مراکز مددکاری اجتماعی کشور
زمستان ۹۳ – کارزار رسانه ای مددکاران اجتماعی ایران